شاید همدردی

ترجیح می دم اینبار با همه اتفاقای خوبی که برام افتاده تو این هفته فقط بگم مهدی جان منو همدرد خودت بدون و بدون، احساسی که تو الان داری برای خیلی ها در خیلی زمانها ممکنه پیش بیاد اما هیچ کس در هیچ زمانی جای هیچ کس دیگه نیست و همین، دردها رو دردناک تر می کنه

 

با اینهمه ما (یعنی من و فانوس) رو در غم خودت شریک بدون

بزرگداشت ادب پارسی

و آخر شاهنامه ...

پس از پنج سال از یک طرف و پس از چهار سال از طرف دیگر و به طور میانگین پس از چهار سال و نیم دو مسیر طولانی در روند زندگانی ما به سر آمد

یکی بازگشت مسافران عزیزی بود از سفر و دیگر هفت خان کارشناسی ارشد

دیر و زود داشت اما سوخت و سوز هم البته داشت تا حدودی

منت خدای را عزوجل که.... الخ

اینهم از یکشنبه این هفته

 

زپلشک آید و زن زاید و مهمان عزیزش ز در آید

یک لحظه خواهشا خودتون رو تو این موقعیت فرض کنید

خوبه، حالا در نظر بگیرین قراره تعدادی مهمون برای شما بیاد. مهمونایی که به هیچ چیزی متعهد نیستن و اتفاقا رودربایستی دارن با شما و البته شما هم با اونا. و اصولا هر بار که میبینینشون کادوهای گرون و شیکی هم باید رد و بدل کنین. یه چیزایی تو مایه های فرش دستباف و صنایع دستی. همه اینها در شرایطیه که شما تو خونه تون نه گوشت و مرغ دارین نه میوه و شیرینی. چند نفر از اعضای خانواده تون هم که چند روز پیش شاکی شده بودن از نحوه مدیریت خونه و خواسته بودن خودشون مادرخرج باشن توکمد حبسن تا درس عبرتی باشن واسه بقیه. چند نفر از فامیلا و همسایه هاتونم در اثر بلایای طبیعی خونه زندگیشون ریخته به هم و فعلا چترن رو سر شما.

در نظر گرفتین؟

انتخاب کنید از چه وسیله ای برای کنترل اوضاع استفاده می کنید؟ چوب؟ چماق؟ باتون؟ اسلحه؟ گارد ویژه؟ خودروهای زرهی؟