گام

در میان این راه پر پیچ و خم  سر گردان

قدم بر می دارم و به دنبال تو می گردم

گاهی در دور دست می بینمت

فریاد می زنم:«بایست!»  و تو می روی و من گریان می شوم 

و غافل   که بدانم:این منم که به عقب گام برمی دارم.

هیچکس نمی فهمید

آنقدر گریه کرده بود که صدایش گرفته بود.

به کجا می خواست برود؟

ادامه نوشته

بررسي موقعيت زنان در جامعه مزدكيان(قسمت آخر)

اتهاماتي كه در دادگاه به مزدك مي آوردند عبارتند از :

1ـ  طرفداري از برادري و برابري .

2ـ  مخالفت با قانون ارث .

3ـ  طرفداري از پديد آمدن رفاه اجتماعي و مخالفت با اختلافات طبقاتي .

4ـ  مخالفت با احتكار خواسته و زن ، و در ميان گذاشتن خواسته و زن .

5ـ  موافقت با پدري واقعي و مخالفت با ابدال ، و سر انجام مخالفت با نهاد خانوادة آن روزي.

ادامه نوشته

بررسي موقعيت زنان در جامعه مزدكيان(4)

اشتراك زنان را به مزدك نسبت مي‌دهند. از نوشته‌هاي مزدك و پيروان او مطالب زيادي در اين باره در دست نيست ، همه از قول دشمنان مزدكيان نوشته شده است. آن مقدار مطالبي هم كه از مزدكيان به جا مانده است اشتراك زنان را تاييد نمي‌كند بلكه خلاصي آن را مي‌طلبد. صاحب دبستان المذاهب در قرن11 هجري قمري مي‌نويسد كه ، مزدكيان مي‌گفتند:‌«زنان را خلاصي بايد گردانيد، و اموال مباح داشت و همة مردم را در خواسته و زن شريك ساخت.»

 

ادامه نوشته

بررسي موقعيت زنان در جامعه مزدكيان(3)

در بارة مسئلة اشتراك يا مباح زنان كه مزدك اعلام كرد توافقي وجود ندارد و مقصود اصلي او روشن نيست . در نگاه اول به نظر مي رسد كه مقصود او آزادي جنسي بوده است اما بسياري با آوردن دليل اين كار را تنها مبارزه با جامعة ساساني و احتكار زنان مي دانند .

ادامه نوشته

در پس کوچه های ذهنم

در پس کوچه های ذهنم کودکیست غمگین. از ندانستن رنج می برد و از هزاران پرسش بی پاسخ.

در پس کوچه های ذهنم کودکیست ماجراجو،جستجوگر . گاه حس می کند تلاش هایی بی نتیجه دارد ، غصه می خورد و قلبش آکنده از نگرانی می شود.

در پس کوچه های ذهنم کودکیست که عمیق می اندیشد و رشد می کند. و متحیر می شود از ذهن و فکر و جسم کودکان ، کودکانی کی در پس کوچه ی ذهن خود چیزی ندارند ، سراسر کو دکند و سراسر شور و شوق و اشتیاق.

در پس کوچه های ذهنم کودکیست که دارد پیر می شود . ضعیف و بیمار و شکسته .

در پس کوچه های ذهنم کودکیست که غمگین شده.

بررسي موقعيت زنان در جامعه مزدكيان(2)

مزدك

خانواده به عنوان يك نهاد اجتماعي در دورة ساسانيان وضع خاصي داشت . ازدواج مبتني بر چند زني بود ،و ساخت اجتماعي ساساني و اختلاف عميق طبقاتي (كاست اجتماعي ) نظام خانوادگي ساساني را سخت تحت تاٌثيرقرار داده ،‌و ازدواج با محارم در بين اشراف رايج بود ،رواج پديدار چند زني و اختلافات طبقاتي بر خانواده و به خصوص بر جامعة زنان شوهر دار در حرمسراها تاٌثير گذاشته بود، آن چنان كه زنان درجه بندي شده بودند و تنها زناني كه در مرتبه هاي نخستين قرار داشتند ، ارث مناسبي از شوهر مي بردند و بقيه به حالت كنيز به سر مي بردند. قوانين و حقوق ساساني كه مبتني برعرف و ساير سنن رايج بود سخت از اين وضع دفاع مي كرد .

 

ادامه نوشته

بررسي موقعيت زنان در جامعه مزدكيان

مقدمه

پادشاهان ساساني ، فرمانرواي كل بودند و طبق قانون آن زمان هر خاندان جديد سلطنتي مي بايستي خويشاوندي خود را به خاندانهاي سلطنتي گذشته برساند . طبق معمول آن زمان اشراف ، ملت را تشكيل مي دادندو بيشتر منابع تاريخي حاكي از اعمال اشراف زادگان ايراني است .


 
ادامه نوشته

ابلیس

چه طوری می یاد؟ با چه لباسی؟ چرا؟ وقتی اومد باید چی کار کنی؟وقتی نفهمیدی اومده .وقتی همه زندگیت رو به هم ریخت اونوقت باید چی کار کنی؟

فقط خدا!!!

باید بهش بگی کمکم کن.

پس بگو!! وبخواه هیچ وقت نذاره هیچ نوع شیطانی رخنه کنه تو وجودت تو فکرت !

 همه آدما یه جور گناه نمیکنند.بعضی ها با چشم بعضی ها با گوش بعضی ها با زبان بعضی ها با دستو پا و بعضی ها با فکر و ...

پس بگو خدایا ! بر گناهان ما پرده بپوشان و از شیاطین دور نگه دار.

در سوگ تو

 

آه ...

چه بگویم ؛در سوگ تو عزیز چه بگویم......

یادت می آید... زمانی که کودکی بیش نبودم مرا در آغوشت می گرفتی و به من میگفتی «قوت قلب» !

 و من لبریز میشدم از لذت از شورو شوق و هیجان و خوشحالی ، که «چه خوب است قوت قلب کسی باشی»

یادت می آید... همین یک ماه پیش ...به من گفتی « غصه نخور» در دلم گفتم «دیگر به جز غصه تو غمی ندارم» و اکنون می گویم « دیگر به جز غم تو غصه ای ندارم».

... اشک میریزم؛ چون به جز گریه کاری ندارم. دلم برایت تنگ میشود برای همه لحظه های با هم بودنمان... دیگر در میان ما نیستی . جایت خالیست.

چه آرام خوابیده ای ... آیا در این خواب آرامت به دلتنگی ما هم فکر میکنی.

چه میبینی؟ چه میکنی؟ دیگر نمیدانیم. اما اطمینان داریم که جایت خوب است.

میدانم در بهشت برین جای من هم پیش تو خالیست.

 وچه زیبا می پرسید آن کودک، با نگاه و فکر معصومش که ؛در بهشت گرسنگی و تشنگی را چه میکند و نگران درد پای تو بود ؛ راستی دیگر پایت درد نمی کند؟؟؟؟؟؟

... عزیزم ، در کنار عزیزانت آرام بگیر ؛با آنها بخند و شادباش.

به امید، روز دیدار، زنده می مانم.

آغازیه

به نام او

سلام ! یکی از هزاران نام زیبای تو،و چه زیباست شروع هر سخن و دیدارو کار با خالق خوبی ها.

شکر می گویمت برای همه ی نعمت ها یت.هیچ ندارم که از خود بگویم.

      بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید

                                                        از یار آشنا سخن آشنا شنید

سلام

سلام به نگاه گرمتان و دل پر مهرتان. نوشته های جان و دل ما را بپذیرید و همراه شوید با ما در این طریق عاشقی.

با آرزوی اینکه بتوانیم قدمی برداریم در راه او ، از هر راه و روشی ؛شعر و موسیقی ویا فرهنگ و آداب و رسوم کنونی یا پیشینیان.