زرآباد - قسمت چهارم
در روستای ما این روزها اهالی شورای ده دارند هی توی سر و کله هم می کوبند که برای رییس روستا چه کابینه ای را تایید کنند. البته آقای رییس عده ای را معرفی نموده اند. عده ای که اغلب قبلا امتحانشان را پس داده اند و به قولی دوستی گندهاشان را زده اند.
هرچند ما خیلی سر از کارشان در نمی آوریم اما بیش از هرچیز مساله ای توجه ما را جلب کرده است که به قرار زیر است:
ما (به عنوان یک معلم) وقتی از بچه ها (دانش آموز و دانشجو) می خواهیم که سر جاهایشان ینشینند هی می گوییم: اسم نیارما....
هرگاه از آنها مطلبی از دروس را سوال می کنیم همه شان به قول فانوسمان (که او هم معلم است) مانند بز نگاهمان می کنند
وقتی اجازه می گیرند که مثلا چیزی بگویند (تذکر بدهند) و ما برای آنکه حق دیگران ضایع نشود یا رشته کلام از دستمان خارج نشود می گوییم: چشم، در پایان ساعت نظر شما را می شنویم؛ با تکرار درخواست و به نوعی لجبازی ایشان مواجه می شویم که الا و للا الان باید بگوییم
اصولا غایبان زیادی داریم در کلاس ها مخصوصا زمانی که در جلسه قبل اعلام کرده ایم که بچه ها در جلسه آینده درس مهمی داریم که اگر غیبت داشته باشید عقب می افتید
معمولا هم بچه های خوب آرام سرجایشان می نشینند و هرموقع سوال می پرسیم اجازه می گیرند و جواب می دهند اما امان از دست آنهایی که شیطنتشان از حد گذشته است (غوغاسالاران) و هی بی نظمی می کنند و وقتی نوبتشان می شود به همکلاسی هایشان می پرند و فریاد می زنند و قص علی هذا
این روزها کمی شبکه خبر را ببینید بدک نیست ....

هر یکشنبه به روز می شویم