احتمال

این اولین باری نبود که با همه وجودش غصه می خورد. و حتما اخرین بار هم. گریه کردن براش انقدر ساده شده بود که دیگه حسش نمی کرد. و فقط از خیسی بالشی که دیگه رنگ و روی قدیما رو نداشت فهمید گریه کرده. بسته قرص ها رو هنوز تو دستش نگه داشته بود. و ماتش برده بود به آلبوم های عکسی که گوشه کتابخونه رنگ خاک شده بودن. دیگه همه اون جمع دوستانه تنهاش گذاشته بودن و از اون جمع فقط خودش مونده بود و بس. نگاهی به دستهاش کرد که دیگه اثری از سالخوردگی روش نبود. بلند شد و به اتاق پذیرایی رفت. سالن پر بود از مهمونای سیاهپوش و روی میز دو تا شمع سیاه بود با یک ظرف خرما و عکسی که اول خیال کرد آینه است.

سایه

بسمه تعالی

سایه

هرچه می خواستیم هیچ نگوییم، نمی گذارند. هرچه خواستیم غصه مان را در دل نگه داریم و زبان به سخن باز نکنیم، نشد. آخر سر، باز هم آمدیم سر نوشتن حرف هایی که همه هر روز در دلهاشان می ریزند که مبادا بر زبان آید. آخر درد ما که یکی دو تا نیست. از یک طرف غم دنیا می خوریم که آی آزادی ما چه شد یا مثلا حق بیان و اندیشه کجاست که مخاطب را هم زبان و هم میهن می یابیم. از سوی دیگر برای دینمان دلواپسیم که می بینیم همه به نوعی از اسلام دم می زنند و گویی هم کیشیم همه با هم. در همین گیر و دار خواستیم حرف هایی بزنیم که احتمالا اگر بزنیم قلم خود خشک خواهد شد برای نوشتن. حالا به جای آن حرف ها سوالاتی که ذهنمان را درگیر کرده می نویسیم تا ببینیم خدا چه می خواهد.

مساله ما فیزیک نیست. اما می خواهیم بدانیم «سایه» یعنی چه؟ رفتیم و کمی جستجو کردیم و دیدیم یعنی اثر تابش خورشید بر یک جسم که به حالت کلیشه ای از آن جسم ایجاد می شود. در فرنگ بدان Shadow, Shade, Sunshade می گویند و اعراب «الشمسیت» یا «الظل» نامندش. از خود اختیاری ندارد، منطبق است کاملا بر افعال جسم و هر چه بر جسم واقع شود لاجرم هم او نیز مفعول واقع خواهد شد.البته ابعادش در زوایای مختلف تابش نور متغیر است و گاه بلند تر از قد جسم، گاه کوتاه تر، گاه فربه تر از آن و گاه بالعکس شکل می پذیرد. در حضور افعالی آن باید مصر شویم بر اینکه سایه هیچ اختیاری از خویش ندارد. حال مساله اصلی ما این است که چطور یک نفر می تواند سایه یک نفر دیگر باشد؟! یعنی اگر بگویند فلانی سایه فلانی است یعنی چه؟ اگر بپذیریم که چنین دعوی ممکن است، پس باید این را هم بپذیریم که آن شخص بلااختیار از شخص فاعل، فعل می پذیرد. و این یعنی اولا شخص سایه هیچ اختیاری از خویشتن ندارد و در همه احوال حتی تغذیه و رفع حاجت مفعول است. ثانیا شخص فاعل اگر خطایی هم بکند سایه اش بی تردید همان کار را خواهد کرد. باز هم اگر این ها را بپذیریم، مساله ادامه دارد و آن اینکه شخص فاعل هم اختیاری بر سایه اش ندارد و مسلما هر چه از او سر بزند، سایه بلادرنگ خواهد انجامید. و هرگز باور نکنید داستان پلنگ صورتی را که با سایه اش دوئل می کرد و شکست می خورد، چرا که آقای والت دیسنی عامل صهیونیست است! و احتمالا پلنگ صورتی هم تسلیحات جنگ نرم. بویژه که هم پلنگ است و در زمره حیوانات حرام گوشت قرار دارد و هم رنگش صورتی است که احتمالا نقبی به مساله باربی می زند و به نوعی الگوسازی غربی است. حالا اگر وارد مساله جبر و اختیار شویم تناقض بسی چشمگیر است. که اگر دو نفر، هردو از بندگان خدا باشند و مختار به اعمال انسانی، چگونه می توانند مجبور به ناتوانی در کنترل افعال سایه شان باشند یا از اختیار افعال خویش، ناشی از شخص فاعل، عاجز. دیگر بگذریم از اینکه اگر تاریکی فرا رسد وضعیت جناب سایه چه سرانجامی خواهد داشت. این داستان آنجایی بیخ پیدا می کند که مثلا شخص فاعل از حضرات معصومین باشد و شخص سایه فردی از آحاد جامعه هرچند مزین به علم و سواد اما فاقد صفت عصمت. که اگر چنین باشد، باید بپذیریم که شخص سایه معصوم است، چون جز رفتار شخص فاعل از او بر نمی تابد. و اگر هم چنین امری را نپذیریم، باید در عصمت شخص فاعل تشکیک کنیم. که هر دو با آموزه های دین ما مغایرت دارد. بعد می رویم ببینیم چرا اصلا چنین مساله ای سوال می شود، می بینیم شخصی که گویا معلم تاریخ اسلام است و امروز نماینده کدام شهر در مجلس شورای اسلامی، در سخنان گهرباری شخصی را که آشنای همگان است سایه حضرت ولی عصر(عج) می داند. و این سخن را در رسانه غیر ملی بیان می کند. از سوی دیگر، همین شخص، آن فرد را که سایه خطاب کرده بود، در قیاس با امام هشتم شیعیان بالا می برد که مثلا استقبال مردم ایران از حضرت رضا(ع) را با رفتار مردم قم بسنجد. حال آن که مولا علی (ع)، این رفتار مردم ایران را مذموم دانسته و چنین استقبالهایی را نکوهش کرده اند. و ایشان با افتخار آن را بیان می نمایند. این آقای نماینده مجلس همان دوستی است که برخی از یاران امام خمینی را با طلحه و زبیر قیاس می کند. و روز به روز هم بیشتر در این رسانه میدان دار می شود برای بیان نقطه نظراتش، مانند خود آقای رسانه غیر ملی که در روز سیزده آبان هم به نطق در جمع دانش آموزان می پردازند، به عنوان دانشجوی خط امام. بعد برای ما سوال نشود که مثلا مگر خانم ابتکار، دانشجوی خط امام نبود؟ اینها ما را به فکر وامی دارد برای انتخابات دوره بعد...

به هر حال باز هم سخنانمان را هرچند سربسته ناتمام می گذاریم شاید اینطور بهتر باشد.