در پس کوچه های ذهنم کودکیست غمگین. از ندانستن رنج می برد و از هزاران پرسش بی پاسخ.

در پس کوچه های ذهنم کودکیست ماجراجو،جستجوگر . گاه حس می کند تلاش هایی بی نتیجه دارد ، غصه می خورد و قلبش آکنده از نگرانی می شود.

در پس کوچه های ذهنم کودکیست که عمیق می اندیشد و رشد می کند. و متحیر می شود از ذهن و فکر و جسم کودکان ، کودکانی کی در پس کوچه ی ذهن خود چیزی ندارند ، سراسر کو دکند و سراسر شور و شوق و اشتیاق.

در پس کوچه های ذهنم کودکیست که دارد پیر می شود . ضعیف و بیمار و شکسته .

در پس کوچه های ذهنم کودکیست که غمگین شده.