پر شده اخبارمان از های و هوی اختلاس

می شود هر محفلی در گفت و گوی اختلاس

هرکسی از ظن خود رای جدیدی می دهد

می برد هر دادگاهی آبروی اختلاس

پرده برمی دارد از یک اتفاق ساده تر

آنکه می داند همه سر مگوی اختلاس

تا نظرها از کلانش بگذرد سویی دگر

خودنمایی می کند دختر عموی اختلاس

دوستی می گفت کورش در پس اندازش نبود

تا هزاران سال بعد این رنگ و بوی اختلاس

آن یکی می گفت تعداد عجیبی ساندویچ

می خریدم من اگر بودم هووی اختلاس

پس بگو این چندسال سخت یاران را چه شد

رفته بودند از قضا سرگرم زوی اختلاس

ما نفهمیدیم لیلی مرد بوده یا زنش

یا دوجنسی بوده این جن دوروی اختلاس

جانمان بالا نمی آید از بس گفته ایم

کوفت گردد هرچه خورده در گلوی اختلاس