زرآباد - قسمت سوم
ما در زرآبادمان (مادرزرآبادمان فحش نیست)، بساطی داریم از قرار تولید ملی باکیفیت و واردات محصولات خارجی بی کیفیت. این مساله خود جای بسی مباحثات دارد که هیچ، مانده است داستانی پیچ در پیچ. چه بسیارند مردمان زحمت کشی در آبادیمان که دست در تولید دارند بی منت، و جان می کنند در بلبشوی خدمت.
جان بر سر راه عشق دادن یا دل به ره نگار دادن
یک لحظه شبیه آن نباشد تولید به کار خود نهادن
این بس که اگر ما را سر از تن بردارند که دلواپس تولید ملی مان نباشیم، نباشد. و چون قبرمان نبش کنند فریاد از خاک گورمان برآید که :
چو این تولید ملی کی توان داشت که هرچه داشت باید کاشت، برداشت
و به گفته آن دوستمان از قدمای زرآباد
سر که نه در راه عزیزان بود بار گرانی است کشیدن به دوش
پس دیگر چه غم از دندان و طعم دهان و ریشه شیرین بیان یا حتی گوهر جان. کدخدای دهمان هم خودمان دیدیم سوار بر خودروی ملی می شود، و از تولیدات ملی زرآباد بهره وافر می برد و سر و تن پوشش را هم از ماچین نمی آورند برای به تن کردن یا بر سر نهادنش.
هیچ هم طعم تنقلات اجنبی به گرت خوراک های نوستالژیک ما نمی تواند رسیدن. و ایمنی خرهای دلربای ده ما را نمی تواند داشتن اسب و یابوهای بیگانه برداشته. فی الجمله آنچه بخواهید هم در زرآباد نحو احسن است و دوره حُسن و حَسن.
ای زرآباد که در لطف سخن بی تابی در عمل لیک تو عمریست که اندر خوابی
غم تولید نداری که ز چین می آید شیروجان و نفس و هرغزل کمیابی




.jpg)



هر یکشنبه به روز می شویم