چشمم ای کاش فراموش نمی کرد تورا که پس از گریه برای تو ببیند جایی
یا دلم کاش نمی برد ز خاطر غم تو که از او دل ببرد رنگ و رخ دنیایی

شب و روزم شده در ماه محرم عشقت کار و بار دل من سکه شده با یادت
می خرم ناز تو را نقد دلم می دهمت می فروشم دل بی همنفس تنهایی

کاش پروانه شدن بال عقابی می خواست تا مگس جرات ابراز نمی دید به خویش
کاش پرواز پری باز به جانم می داد می زدم در نفست دل دل بی پروایی

کاش دیوانه نبودم کاش عاقل بودم کاش نام تو مرا مست نمی کرد چنین
لااقل در صف عشاق تو خوبان بودند نه یکی چون من بی آبروی رسوایی

کاش از باور من باور تو دور نبود که برایت بخورم غصه و یادم برود
بعد هیات بروم در صف نذری شاید رخ نماید نظری دخترک زیبایی

من از این عارضه این قائله دلگیرم شاه من از آن قافله عشق تو دورم دورم
باز با این همه غم عشق مرا شاد کند شادم از اینکه تویی گشته مرا مولایی

ع فؤاد
آبان 1392