به یاد استاد پایور
امروز فهمیدم که بعد از 77 سال بودن سراسر مهربانیت، پس از عمری هنرپراکنیت، چه ساده در جمله یک خبر که از رادیو شنیدم از کنار ما پر کشیدی.
چند سالی بود در بستر سرد بیماری دست به گریبان این اتفاق بودی و امروز افتاد.
من آنقدر غصه ام شد که پشت رول اشکهایم مجال رانندگی از من می گرفت. خانواده ات چه می کشند و شاگردانت که حتما بسیار بیشتر از من با تو دلبستگی هایی دارند.
افسوس از من که چون تویی را در این جهان داشتم و اینقدر بی هنر مانده ام.
استاد! نوای چهارمضرابهایت هنوز در گوش شنوای زمان می پیچد و هرگز ذره ای از صلابت رنگهای افشاریت نخواهد کاست.
بسیار برای سلامتیت دعا می کردم، و حال برای آرامشت. اگر آن نشد این می شود که خداوند بخشنده و مهربان است.
دیگر هربار که سنتورم را می نوازم که نه اصلا هربار سنتوری می بینم برایت آرزوی آرامش خواهم کرد و این همه کاریست که از من بر می آید.
یاد پرمهرت گرامی باد و البته راه تو راه هنر پر باد از رهروانی صدیق و بی پیرایه چون تو.
هر یکشنبه به روز می شویم