در شعر من زنی است که بی مرد مانده است
مردان این قبیله کجارفتند؟
دیریست این سوال ورد زبان شهر و دهات است
مردان این قبیله کجا رفتند؟
می ژرسی و جواب نمی دهم
می ژرسم و جواب نمی خواهم
در شعر من زنی است که بی مرد مانده است
این زن
هرشب که بغض گفتن دارد
از مرد قصه تو سخن دارد
مردان قصه های تو افسوس
مردان قصه اند
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
شاید عجیب باشد
اما
مردی که سالهاست
در انتظار آمدن مرد دیگری است
گاهی دلش برای خودش تنگ می شود
یادگاری از استاد محمد علی بهمنی
+ نوشته شده در ساعت توسط ع فواد
|
هر یکشنبه به روز می شویم