در انعکاس لحظه های غریبی تنها مانده ام و نمی دانم چگونه لحظه هایم را بی غم کنم تا دمی باران اشک آرام گیرد و من همه خنده هایم را در یک لحظه باور کنم

می دانم روزی شادمانگی را حس کرده ام

 می دانم اما...

کسی روزی پرسید آیا شرمنده شده ای و گفتم

آن روز که حرم نفسی را در کالبدم چشیدم

تکانی به خودم دادم و نگاهی به اطراف انداختم

هیچکس نبود

"غیر از خدای مهربون"

و بعد سیر گریستم با شادمانگی از بودنی چنین

و می خواهم همیشه گریان باشم و غرق شادی و سپاس از همین

الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الانـْسَانِ مِنْ طِينٍ ـــ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ ــ ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالافْئِدَةَ قَلِيلاً مَا تَشْكُرُونَ

 خدائی که آفرینش هر چیزی را بهتر نمود و آفرینش انسان را در گِل آغاز نمود ـــ مدت درازی بعد نسل وی را از چکیده ای از آب بی ارزشی قرار داد ــ مدت درازی بعد او را راست (قامت) نمود و از روح خود در او دمید. همینطور شنوائی و بینائیها و احساسات (اعصاب) برای شما درست کرد. افراد کمی از شما سپاسگذار هستند.