می طپم شاید حضورم در نگاهت گرم تر گردد

و یا

در سینه ام این انفعال خامش تنها بمیرد

هرچه می کوشم نمی آیی کنارم لحظه ای حتی

کجایی ای بلور بی بدیل روشن رویا

نگاهم کن ببین در حیرتم از تو

ببین در انزوای غربتم از تو

همین یک آرزو مانده است جانم را

همین یک اتفاق اندکی زیبا

همین دلشوره آغاز یک تصمیم

همین سودا