نه دی

البته بر همگان واضح و مبرهن است که ما (یعنی بنده و شما) مسلمانیم، نماز می خوانیم، اعتقاد به معاد و غیب داریم، و به شدت شیفته امام حسین و حماسه عاشورا هستیم. همین؛ یعنی مسلمان بودن و علاقمندی به امام حسین و مرام آزاداندیشی ایشان، خود دلیل روشنی است برای ظلم ستیزی بنده و شما. ظلم ستیزی یعنی همان چیزی که انگیزه حماسه عاشورا بود. و همین مردم عاشورایی با همین تفکر عاشورایی سال 88 همه وجودشان ظلم ستیزی بود و جدال با پیدایش دیکتاتوری در کشور. امثال بنده و شمایی که در روزهای پس از انتخابات در خیابان ها آمدیم تا حق ناحق شده قانونیمان را فریاد بزنیم، می دانیم که هیچ کداممان بی حرمتی و تعرضی به مقدسات نکرده ایم و جز فریاد آزادیخواهانه که همان پیام عاشوراست، حرفی نداشتیم. عاشورایی که در روزهای انقلاب اسلامی نیز میعادگاه انقلابیون مذهبی، غیرمذهبی و البته غیر مسلمان بود. می دانم و می دانید که که جمع کثیری از انقلابیون حتی مسلمان هم نبودند یا اصلا مذهبی نبودند، اما عاشورا تجلی گاه آزادی خواهی است برای همه تفکرات و مذاهب؛ چه در سال 61 قمری، چه در سال 57 شمسی، و چه در سال 88 شمسی. مسلم است که چنین مردمی با این ارادت به امام حسین و واقعه عاشورا، هرگز اهانتی به ایشان نکرده و از آن مهم تر ابدا به قرآن بی حرمتی نمی کنند. نمی دانم چرا اما هرگاه حرف از اهانت به قرآن و عاشورا در اعتراضات پس از انتخابات می شود، ناخودآگاه، به یاد شعبان جعفری می افتم و مزدورانی شبیه به او.

مطلب دیگر اینکه، در پاسخ به مساله ای که در خط پنجم اشاره شد، همواره رسانه ایّون تلاش می کنند از جمله معروف امام خمینی استفاده کنند که؛ «اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری است.» ما هم البته از همین جمله بهره می بریم برای پاسخ به رسانه ایّون که باید به تعریف ولایت فقیه بازگشت، که ما نیز معتقد به ولایت فقیه هستیم. اما وقتی ولی فقیه از دسترسی به تریبون ها و رسانه ها، محروم باشند، جمله امام خمینی به واقعیت میرسد.

حرف ها برای گفتن زیاد است و بغض ها در گلو مانده اما دریغ که صفحه وبلاگ بیش از این رسایی ندارد برای گفتن حرف های از دل برآمده. بیش از این را کاش می شد فریاد زد؛ بیش از این را که غصه بازیچه شدن دین و شریعت برای حفظ قدرت است؛ بیش از این را که تهمت زدن ها به بندگان صالح خداست؛ بیش از این را که قیاس کردن معصومین با غیر معصومین است؛ بیش از این را که بیش از این است و اگر اینجا می شد گفت صفحات وب هم به فریاد در می آمدند.

اما امروز را روز حماسه 9 دی نامیدند و همه این فریاد ها گویی در زیر آب است و امثال بنده با هر فریاد صدایمان کمتر به گوش می رسد.

مدیریت کلان

....... حالا مدرسه ای رو در نظر بگیریم که مدیر داره، معاون آموزشی داره، معاون پرورشی داره، معاون انتظامی داره، مشاور داره، انجمن شواری اولیا و مربیان داره، و البته تعدادی هم معلم داره که همه اونها موظفند برای بچه ها، تصمیم گیری کنند. بعد از شور های گونا گون و جلسات متعدد با حضور این افراد در نهایت مدیر مدرسه تصمیم به رای می گیره و همه اعضا و البته بچه ها موظف به اطاعتند! مخصوصا اگه این جناب مدیر تحصیلات نامرتبط داشته باشه که ...

....... حالا یه تیم فوتبال رو در نظر بگیرید که مدیر(عامل) داره، کمیته فنی داره،کمیته انضباطی داره، دبیر و دبیر خونه داره، هیات اجرایی داره والبته تعدادی هم پیشکسوت داره، که همه اونها موظفند برای بازیکنان و مسایل مختلف تیم تصمیم گیری کنند. بعد از جلسات مختلف، مصاحبه ها، دعواها و درگیری ها، کش ها و مکش ها، بالاخره  در نهایت مدیر (عامل) تصمیم به رای می گیره و همه اعضا و البته بازیکنان موظف به اطاعتند. مخصوصا اگه این جناب مدیر (عامل) سردار کارت سوخت باشه که...

...... حالا کش...ی رو در نظر بگیرید که ره... داره، رئیس جمه... داره، مج... داره، قان... داره، قو..قض... داره، شور...نگ... داره، و خیلی چیزای دیگه داره و البته مردم هم داره، و خوب باقی هم که روشنه. مخصوصا اگه این جناب ره .........................................................................................

نتیجه می شه، یک بعدی شدن تربیت بچه های اون مدرسه و عدم توجه به تفاوت های فردی و گوناگونی سلایق

نتیجه می شه، پادرهوا ماندن مربیهای خارجی و ایرانی، و تنزل جایگاه تیم در جدول لیگ برتر.

و نتیجه می شه رکود اقتص....، بحران های فرهن....، افزایش فق... و فس... در جامعه و خیلی مشکلات دیگر.


شما نظر دیگه ای دارین؟

باز هم محرم

آسمان خدا آبی نیست، سرخ است

هفت مرتبه نیست، هفتاد و دو مرتبه است

از آن روزی که تو 

به معراج شدی و شق القمر کردی با قمر هاشمی ات ...



ع فواد

ما بچه های جنگیم

عجین شدن پلنگ صورتی با صدای آژِیر قرمز شبیه هیچ چیزی نیست، حتی شبیه خودش.یا اینکه بچه های سه چهار ساله فرق کلاش و ژ3 رو بدونن. یا مثلا یاد گرفته باشن که بتادین چیه پانسمان چه جوریه ...؟
وقتی می بینم پسربچه های امروز بازیاشون سوار پورشه و هامر شدنه و بعدهم با آیفون صحبت کردنه با دوست دخترشون، یادم می افته ما سوار جیپ می شدیم بریم خط کمک پدرامون.
یا دختربچه هایی که همه لذتشون تو بازی عروس شدن و آرایشگاه رفتنه یاد خواهرامون می افتم که تو بازیاشون آش درست می کردن واسه رزمنده ها.
نمی خوام بگم بچه ها نباید با خوشی های این دنیا آشنا بشن. اما مایی که بچگیامون اونطوری بود بچه هامون این شدن ادامه اش چی می خواد بشه خدا میدونه.
اینم بگم البته من هنوزم عاشق قطار پوکه ای یادگاری ای هستم که دوست پدرم برام درست کرد. همون دوستی که من تو بچگیام عاشق ویلچیرش شده بودم و اون تو بچگیام شهید شد.

یاد همه شهدایی که از سر غیرت و مردونگی جونشون رو دادن به خیر...

شاید همدردی

ترجیح می دم اینبار با همه اتفاقای خوبی که برام افتاده تو این هفته فقط بگم مهدی جان منو همدرد خودت بدون و بدون، احساسی که تو الان داری برای خیلی ها در خیلی زمانها ممکنه پیش بیاد اما هیچ کس در هیچ زمانی جای هیچ کس دیگه نیست و همین، دردها رو دردناک تر می کنه

 

با اینهمه ما (یعنی من و فانوس) رو در غم خودت شریک بدون

بزرگداشت ادب پارسی

و آخر شاهنامه ...

پس از پنج سال از یک طرف و پس از چهار سال از طرف دیگر و به طور میانگین پس از چهار سال و نیم دو مسیر طولانی در روند زندگانی ما به سر آمد

یکی بازگشت مسافران عزیزی بود از سفر و دیگر هفت خان کارشناسی ارشد

دیر و زود داشت اما سوخت و سوز هم البته داشت تا حدودی

منت خدای را عزوجل که.... الخ

اینهم از یکشنبه این هفته

 

زپلشک آید و زن زاید و مهمان عزیزش ز در آید

یک لحظه خواهشا خودتون رو تو این موقعیت فرض کنید

خوبه، حالا در نظر بگیرین قراره تعدادی مهمون برای شما بیاد. مهمونایی که به هیچ چیزی متعهد نیستن و اتفاقا رودربایستی دارن با شما و البته شما هم با اونا. و اصولا هر بار که میبینینشون کادوهای گرون و شیکی هم باید رد و بدل کنین. یه چیزایی تو مایه های فرش دستباف و صنایع دستی. همه اینها در شرایطیه که شما تو خونه تون نه گوشت و مرغ دارین نه میوه و شیرینی. چند نفر از اعضای خانواده تون هم که چند روز پیش شاکی شده بودن از نحوه مدیریت خونه و خواسته بودن خودشون مادرخرج باشن توکمد حبسن تا درس عبرتی باشن واسه بقیه. چند نفر از فامیلا و همسایه هاتونم در اثر بلایای طبیعی خونه زندگیشون ریخته به هم و فعلا چترن رو سر شما.

در نظر گرفتین؟

انتخاب کنید از چه وسیله ای برای کنترل اوضاع استفاده می کنید؟ چوب؟ چماق؟ باتون؟ اسلحه؟ گارد ویژه؟ خودروهای زرهی؟

 

تعطیلات خوش بگذره

حدودا همه ما الان نیستیم و این یعنی اینهایی هم که هستیم نباید باشیم. شاید هم باید باشیم و اونهایی که الان نیستن هم باید باشن.

سوال ۱: چرا ما همیشه شمالیم؟

ما: شامل عموم اهالی تهران می شود.

شمال: حاشیه جنوبی دریاچه کاسپین

سوال ۲: چرا ما به جنوب نمی رویم؟

سوال ۳: چرا شما به شمال نمی روند؟

سوال ۴: تفاوت اعیاد را با ارتحالات فقط نام ببرید.

سوال ۵: اگر خودرو ۲۰۶ با سرعت ۸۸ کیلومتر در ساعت از شهریار به سمت شمال حرکت کند. محاسبه بفرمایید اگر ساعت شروع حرکت ۹ صبح باشد چه ساعتی به شمال می رسد؟

 

به نفر برتر یک وعده سفر شمال جایزه داده خواهد شد.

زبان حال هموطنان آذریم برای عزیزانشان

فیکریندن گئجه لر یاتا بیلمیرم
بو فیکری باشیمدان آتا بیلمیرم
نی لئیم کی سنه چاتا بیلمیرم
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولا یامان آیریلیق

اوزوندور هیجرینده قارا گئجه لر
بیلمیرم من گئدیم هارا گئجه لر
ووروبدور قلبیمه یارا گئجه لر
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولا یامان آیریلیق

یادیما دوشنده آلا گوزلرین
گویده اولدوزلاردان آلام خبرین
نئیله ییم کی کسیبدیر مندن نظرین
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولا یامان آیریلیق


ترجمه نسبتا آزاد از ع فواد

شب ها پر از فکر توام خوابم نمی گیرد

بی فکر تو اما تمام عشق می میرد

افسوس دستم را دگر دستت نمی گیرد

 

تنها جدایی مانده در دستان من تنها

بدتر از این درد جدایی نیست در دنیا

 

از دوریت شبها سیاهند و گناه آلود

باید کجا تا صبحدم بی تو پر از غم بود

قلبم پر از زخم است از این شام دردآلود

 

تنها جدایی مانده در دستان من تنها

بدتر از این درد جدایی نیست در دنیا

 

وقتی به یاد چشم زیبای تو افتادم

با هر ستاره آسمان را دست تو دادم

اما دریغ آن چشم ها بردند از یادم

 

تنها جدایی مانده در دستان من تنها

بدتر از این درد جدایی نیست در دنیا

 

 

 

بلدیه و حقوق شهروندی

هر شهری را نهادیست برای احقاق حقوق شهروندی و ایجاد شرایط مناسب زیستن که نامش را بلدیه گفته اند یا همان شهرداری.

در شهر ما هم بلدیه چنان به فکر حقوق شهروندان است که از خط کشی های عابر پیاده تا توالت های عمومی را در جای جای نقاط بالای شهر در نظر گرفته است.

 

 

 

 

 

 

حتی در اتوبوس ها سیستم های الکترونیکی را جایگزین بلیط های کاغذی نموده که هیچ وقت خراب نیستند.

 

 

 

 

هیچ قشری را هم از قلم نینداخته و حتی برای نابینایان شرایط مناسب زندگی شهروندی را فراهم نموده است.

بدینسان:

تهران، حوالی ونک و جردن

 

..... بازآمدم

سلام به همه دوستان و مخاطبان عزیز


عذر تقصیر دارم برای اینهمه تاخیر اما بالاخره برگشتم و البته اینبار با برنامه اومدم

امیدوارم بتونم مطالب خوبی براتون تهیه کنم و وجودم فایده ای داشته باشه براتون

از این به بعد یکشنبه هرهفته منتظر مطالب به روز وبلاگ ع فواد باشید


..... هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم

      هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم .....

آرزوهایم را برایت ایمیل نمی کنم تا آقای پستچی از کار بیکار نشود


لعنت به آن دری که ...

گاهی دری به روی کسی بسته می شود،گاهی کسی میان همان در که بسته شد...

گاهی تو هم اگر که بدانی میان در یک آن غرور مادر خوبی شکسته شد

می پژمری و می روی آرام یک کنار، کز می کنی و بغض خودت را که لحظه ای 

در ناگهانی از غلیان صبوری ات، با یک صدای گنگ پر از غم شکسته شد

تف می کنی مگر نفست باز از دهان، بالا بیاید و بروی تا کنار در

سر را بکوبی و کمی از آن رکیک ها،اهدا کنی به عامل آن در که بسته شد


پروانه هایش اوج گرفتند تا حوالی خدا

ای کاش تتن تن سه تارت می کرد دوباره در سرم شور
ای کاش برای دیدن تو می شد برسم به سرعت نور

اما چه کنم که دوری از تو عمریست نشسته در وجودم 
من دشتی و غرق ماتم و غم تو شاد تر از ضربی ماهور

 

...... و سالی که گذشت

مدتی است در اندیشه شده ایم که آیا نشریه مان مورد خوانش چه تعداد از دوستان و مخاطبان گرامی وبلاگ قرار می گیرد و با توجه به اینکه نسبت خوانندگان نشریه در مقایسه با خوانندگان وبلاگ عدد قابل توجهی نیست بر آن شدیم تا ضمن عذرخواهی از خوانندگان نشریه مطالبمان را مثل سابق در صفحه وبلاگ قرار داده و از ادامه انتشار نشریه ع فواد پرهیز خواهیم نمود. این در حالیست که بنا بود برای آغاز سال نو ویژه نامه ای انتشار یابد و در آن مطالبی از دوستان مختلف در اختیار شما قرار گیرد. همینطور قرار بود یادداشتی از استاد خوبم جناب بیابانکی در این نشریه مکمل باقی مطالب باشد اما طبق معمول به دلیل پاره ای مشکلات هیچیک از این مطالب به دست نگارنده نرسید و عملا نشریه ای جمع آوری نشد.

امید است دوستانی که شماره های چاپ شده را مطالعه نموده اند از پایان کار نشریه دل آزرده نشوند و همچنان مشتری وبلاگ باقی بمانند.

ع فواد

 

 

 

 

 

............ و سالی که گذشت

جمعا می توان گفت در گیر و دار گرانی ارز و طلا آنقدر مردمان را فشار بالا گرفته است که مدعیان اصلاحات اصلاح شدند آنچنان که رای همی دادندی و آنها که شش تا از آن یکی ها خورده بودند باز در آخرین دیدارشان بازی را واگذار نمودندی. در این میان کشور دو وجب و نیمی اسرائیل داعیه  جنگ برداشته که هااااااااااااااااااااای چنین می کنیم و چنان. و این یعنی احتمالا دولتمردان اسرائیل را بیش از مردمان ایران، تحریم و گرانی تحت تاثیر قرار داده است. در این میان اسکار نصیب فرهادی شدندی و تیم ملی فوتبال کشور سال را بدون باخت به پایان رساندندی. فی الجمله سال نود گذشت در حالی که سوریه و کشورهای مسلمان همچنان از هیجان جنگ لذت می برند و بلاد کفر هنوز در عذاب رفاه کسل کننده ای هستند که خدا نصیب گرگ بیابان نکند. حال خودتان بهتر می دانید تکلیف ما ایرانی ها چیست این میان..... !!!؟

نوروزتان پیروز

از هر طرف نرفته به بن بست می رسیم

با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو

باشد که خستگی بشود شرمسار تو

 

در دفتر همیشه من ثبت می شود

این لحظه ها عزیزترین یادگار تو

 

از هر طرف نرفته به بن بست می رسیم

نفرین به روزگار من و روز گار تو

 

تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من

می خواستم که گم بشوم در حصار تو

 

احساس می کنم که جدایم نموده اند

همچون شهاب سوخته ای از مدار تو

 

آن کوپه تهی منم آری که مانده ام

خالی تر از همیشه و در انتظار تو

 

این سوت آخر است و غریبانه می رود

تنهاترین مسافر تو از دیار تو

 

هرچند مثل آینه هر لحظه فاش تر

هشدار می دهد به خزانم بهار تو

 

اما در این زمانه عسرت - مس ترا

ترسم که اشتباه بسنجد عیار تو

 

شعری از استاد عزیزم محمدعلی بهمنی

نشریه ع فواد شماره پنجم/ بهمن و اسفند 1390

نشریه ع فؤاد شماره بهمن و اسفند منتشر شد

در این شماره می خوانید:

 

آیا شما هم مسلمان هستید

می خواهم بافرهنگ شوم

او تنها می پرسد (بیوگرافی اینگمار بریگمن)

موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی

شعری از مهرداد اوستا

گالری ها

جدول

 

 

نشریه را از اینجا دریافت کنید

 

پیاده روی

اصولا پیاده روی برای سلامتی انسان مفید است ما هم به این نکته واقفیم و بسیار به آن عمل می کنیم. به عنوان مثال هر مسیری که برایمان مقدور باشد پیاده گز می کنیم مسیر هایی مانند پارکینگ تا واحد محل سکونتمان، جلوی پاساژ (که اتول را پارک نموده ایم) تا داخل گالری، درب ورودی تا داخل هر منزلی که میهمانش شده ایم و قص علی هذا

در همین راستا روزی که بر اتساع انتهای روده بزرگمان فائق آمده و راهی جایی شده بودیم برای کاری که به دلیلی موقعیت جغرافیایی - ترافیکی اش ما را از بردن اتول محروم نموده بود، بعد از خروج از متروی گرامی توفیق اجباری یافتیم برای پیاده روی.

اما این پیاده روی به سلامتیمان کمک نکرد هیچ، منجر به زخم و زیل شدن پایین تنه مان از جمله پاهایمان گردید که جاهایش هنوز درد می کند.

البته ما در آن لحظات درصدد رفع موانع موجب مشکل برآمدیم اما در نگاهی به آن سوی خیابان و مشاهده تابلوی درب وروردی پادگان ... و البته حیاط وسیع و خالی اش از تصمیم خود منصرف شدیم و سر را به زیرانداخته مانند بچه آدم راهمان را گرفتیم  رفتیم و حتی در دلمان هم فحش ندادیم. (ما اصولا فحش نمی دهیم کار خوبی نیست) نه به این دلیل که آنجا پادگان بود و ما از زورشان می ترسیم بلکه دلمان سوخت برای دوستانی که نمی دانند می شود در آن محوطه به آن بزرگی مرکبهایشان را پارک کنند و در باریکه پیاده رو این کار را می کنند.

خواستیم از آن پادگان و محوطه هم عکس بیاندازیم اما نیانداختیم زیرا آنجا پادگان است و ما از زورشان می ترسیم

 

نشریه ع فواد شماره چهارم/ دی ماه 1390

نشریه ع فواد ویژه دیماه ۱۳۹۰ منتشر شد

در این شماره می خوانید:

داستان کوتاه

می خواهم بافرهنگ شوم

او تنها می پرسد (بیوگرافی اینگمار بریگمن)

موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی

شعری از فروغ فرخزاد

کریسمس

تفألی به حافظ

یلدا

جدول

نشریه را از اینجا دریافت نمایید

شب شعر فرهنگسرای معرفت

مراسم شعرخوانی و

اجرای موسیقی ایرانی

به مناسبت شب یلدا

زمان: پنجشنبه اول دی ماه 0931 ساعت ۱۷

مکان: خیابان شهران، بعد از زیرگذر همت، فرهنگسرای معرفت

شب شعر سرای محله کوهسار

مراسم شعرخوانی و

اجرای موسیقی ایرانی

به مناسبت شب یلدا

با حضور استاد عبدالجبار کاکائی

زمان: دوشنبه 82 آذر 09 ساعت 4 بعد از ظهر

مکان: پونک انتهای اشرفی اصفهانی خیابان سیمون بولیوار قبل

از میدان دانشگاه خیابان الغدیر آمفی تئاتر سرای محله کوهسار

 

 

روحم و روی ابر می خوابم ...

 

امیدوارم شما هم به اندازه من از خواندن این شعر لذت ببرید:

روحم و روی ابر می خوابم
خسته‌ام ، توی قبر می‌خوابم!

بوسه‌ات مانده روی بازویم
مادرم گریه می‌کند رویم

توی یک قبر تنگ و بن‌بستم
مثل یک مرده در خودم هستم!

روح من داغ و نیمه‌جان مانده
چشم‌هایم به آسمان مانده

حالت گیجی بدی دارم
استخوان‌درد ممتدی دارم

بوی باران گرفته پیرهنم
مزه‌ی سنگ می‌دهد دهنم!

زنگ تو از صدام افتاده
روحم از پشت بام افتاده

خاک می‌ریزد از نفس‌هایم
دو ٬ سه ساعت شده که اینجایم

نور افتاده بر سر و رویم
یک فرشته نشسته پهلویم

عطر بالش یواش می‌آید
بوی سیب از صداش می‌آید

نفسش توی قبر ، پخش و پلاست
شکل رویای مادرم، حوّاست!

شکل یک سیب سرخ، در سبد است
اسم و فامیل مرده را بلد است

ساکن برج سوم ماه است
بال‌هایش بلند و کوتاه است

مثل یک ماه ، توی بافه‌ی نور
مایه‌ی دلخوشی اهل قبور!

رو به رویم نشسته با خنده
«قطعه تون و  ردیفتون، چنده؟» 

*

-قبر من یک چراغ کم دارد
قبر پایین، کرایه هم دارد؟

من کمی آفتاب می‌خواهم
هفته‌ای یک کتاب می‌خواهم

نه! نریزید! آب لازم نیست
سنگ قبر و گلاب لازم نیست

یک فضای سپید می‌خواهم
سیم کارت جدید می‌خواهم

کنج این قبر شکل کافه شود
«حافظ سایه» هم اضافه شود!

اولین پنجشنبه‌ی هر ماه
مثنوی‌خوانی است با ارواح!

حق تفسیر مال مولاناست
روح او پنجشنبه‌ها اینجاست!

شمس یک گوشه تلخ می‌خندد
مثنوی را نخوانده، می‌بندد

آشناها کنار هم هستند
این طرف بچه‌های بم هستند

چه بهشت و جهنمی داریم
روزها توی قبر بی‌کاریم!

این طرف‌ها غریبی و غم نیست
دور و بر روح آشنا کم نیست

می‌رسد حافظ از سرازیری
با سیه چشم ناز کشمیری

*
حیف شد! زنده‌ای و من تنهام
سال‌هایی که بعد تو اینجام

لطفاً این روزها به لطف خدا
یک تصادف بکن! بمیر و بیا!

محمدکاظم کاظمی

نشریه ع فواد شماره سوم/ آبان و آذر 90

سلام

ضمن عرض پوزش به دلیل تاخیر در انتشار نشریه شماره سوم ویژه آبان و آذر ۹۰ به حضور مخاطبان محترم وبلاگ ارائه می گردد

امید که مقبول خاطر واقع گردد

نشریه ع فواد شماره سوم ویژه آبان و آذر 90

السلام علیک یا اباعبدلله الحسین

گالری موسیقی

غدیر

تا صورت و پیوند جهان بود علی بود

تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود

 

و این هم یکی از قدیمی ترین اسناد غدیر در موزه ادینبرگ

فرهنگ سازی

اصولا ما به مسائل خاصی مانند فرهنگ سازی اعتقاد داریم. این عبارت ترکیبی است از یک اسم و یک مصدر. اما در عمل به عملیات جااندازی برخی کارهای خوب در میان افراد جامعه اطلاق می شود. البته جاانداختن خود تعریف مشروحی دارد مبنی بر قرار دادن چیزی در جای خود با اعمال کمی نیرو بیشتر از قرار دادن عادی. حالا در نظر بگیرید کاری مانند رد شدن از خیابان بواسطه خطوط عابر پیاده را بخواهیم فرهنگ سازی کنیم. یعنی با کمی زور به مردم بقبولانیم که باید برای عبور از خیابان از خطوط عابر پیاده استفاده کنند. به همین منظور روش معکوس احتمالا می تواند اثرگذار باشد یعنی شرایطی را فراهم کنیم تا افراد جامعه با استفاده نکردن از خطوط عابر پیاده با خطرات و حوادث احتمالی مواجه شده و بعضا دچار صانحه شوند تا درس عبرتی باشد برای سایرین.

از سوی دیگر می دانیم که

لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادب

و این یعنی راه ایجاد فرهنگ ادب در میان نسل نوحوان ایجاد مصادیق بی ادبی در آن چیزهاییست که بیشتر مورد مراجعه این نسل است. از جمله این ها می توان به ورزش و علی الخصوص فوتبال اشاره کرد.

اما ظاهرا نهادهای مسئول پیش از آنکه امثال ما به این مسائل برسند همه جنبه های این قضایا را مورد بررسی قرار داده اند و اساسا به آنها عمل نموده اند تا دنیا بداند ما بهترین فرهنگ سازی ها را انجام می دهیم

 

معرفی وبلاگ

وبلاگی با عنوان ادبیات فارسی که متعلق به یکی از ذوستان ماست به تازگی راه اندازی شده 

مدیر این وبلاگ از دبیران مجرب ادبیات و زبان فارسی هستند و بناست در این وبلاگ مطالبی در همین رابطه به صورت هفتگی منتشر کنند

برای ورود به این وبلاگ می توانید در قسمت پیوند های وبلاگ روی عنوان ادبیات فارسی کلیک نمایید

سلام خاصه حضرت رضا (ع)

اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید صلاة کثیرة تامة زاکیة منواسلة متواترة مترادفه کافضل ماصلیت علی احد من اولیائک